از یک متخصص برنامهریزی پرسیدم که چگونه انباری قدیمیام را مرتب کنم، و توصیهاش خیلی متفکرانه بود:
آیا تعجب میکنید اگر بدانید که در کودکی من هم یک روزنامهنگار بودم؟ خب، من هم بودم - و بله، من در بزرگسالی روزنامهنگار شدم. اخیراً جعبهای را که این دفترچههای خاطرات کودکیام را در خود جای داده بود، باز کردم و از اینکه خواندن آنها چقدر لذتبخش بود، خوشحال شدم. تصاویر بریدهشده از مجلات و داستانهای خندهداری که در کودکی نوشته بودم، در آنجا وجود دارد. صفحات پر از نقل قولهایی از نمایشهای موزیکالی است که در اردو در آنها شرکت داشتم و صحنههای کوچکی که خودم خلق کرده بودم (اشاره به عشق آیندهام به نمایشنامهنویسی). و بچههای من هم دوست دارند آنها را با من بخوانند.
هرچند ورق زدن صفحات و مرور خاطرات فوقالعاده بود، اما استفاده بیش از حد از خودکارهای ژلهای نئونی خواندن برخی از داستانها را دشوار کرده بود. از آن زمان به تایپ کردن دفترچههای خاطراتم روی آوردهام، اما نمیخواستم هیچ یک از این دفترچههای نوشتهشده را به خاطر خاطراتی که در آنها وجود داشت، از دست بدهم.
از ژان پرومینسکی، سازماندهنده حرفهای از شرکت Sparkle Home Organizing، در مورد سازماندهی این اقلام احساسی راهنمایی خواستم و سفری طولانی را برای سازماندهی و خودشناسی آغاز کردم.
مرحله ۱: جایی برای وسایل احساسیتان پیدا کنید.
من و پرومینسکی تصمیم گرفتیم که قفسه کتاب در اتاق نشیمن، جای مناسبی برای این وسایل تا حدودی خصوصی نیست. او قبلاً به من کمک کرده بود تا کمد شلوغم را مرتب کنم و من هنوز هم ایدههایش را دوست داشتم، اما متوجه شدم که چیدمان وسایل کاردستی اینجا، با اینکه مرتب بود، اما دسترسی بچههایم را خیلی راحت نمیکرد. تصمیم گرفتم تمام وسایل کاردستی را به قفسههای پایینی قفسه کتاب اتاق نشیمنم منتقل کنم تا دفتر خاطراتم را در آن قفسههای کمد بگذارم.
همچنین فرصت خوبی بود تا هم وسایل کاردستی و هم کتابهای مصور را بررسی کنم تا بتوانم جا باز کنم. برای نمایشگاه کتابهای دست دوم مدرسه، یک دسته وسایل اهدایی درست کردم و مقداری وسایل کاردستی که استفاده نمیکنیم را برای ارائه به معلم پسرم آماده کردم.
مرحله ۲: از سطلها استفاده کنید.
وقتی قفسههای تمیزی داشتم، شروع به چیدن تعدادی دفتر خاطرات کردم و وحشت کردم. این قفسههای عمیق قرار بود واقعاً بیاستفاده بمانند. پرومینسکی پیشنهاد داد که ژورنالها را در سطلهایی بگذارم تا بتوانم سریع و راحت به آنها دسترسی داشته باشم و از عمق قفسهها استفاده کنم. هیچکدام از سطلهای من برای ذخیرهسازی کشو مانند، که بتوانم سطل را مستقیماً بیرون بکشم و مانند یک کاتالوگ کارتی از بین آنها انتخاب کنم، کاملاً مناسب نبودند، اما چرخاندن هر سطل و انتخاب از آنجا به اندازه کافی آسان است.
مرحله ۳: برچسب بزنید (اگر میتوانید).
پرومینسکی توصیه کرد که سطلها با توجه به بازه زمانی موجود در آنها برچسبگذاری شوند. به عنوان مثال، سطل پایینی شامل کارهای اولیه من (۹۳-۹۶) است، در حالی که سطلهای دیگر به دبیرستان و دانشگاه اختصاص داده شدهاند، زمانی که حجم یادداشتهای روزانهام به نفع نوشتن مقالههای طولانی مدرسه کاهش یافت. اعتراف میکنم که هنوز دستگاه برچسبزن ندارم - این در لیست خرید من است - اما میتوانید با یک تکه نوار چسب نقاشی و یک ماژیک دائمی نیز برچسب بزنید.
مرحله ۴: برای ادامه سازماندهی الهام بگیرید.
من آنقدر از فضای تمیز الهام گرفتم که تصمیم گرفتم با سایر اقلام احساسی، حرکت سازماندهی را ادامه دهم. من Playbills خود را جمع کردم و آنها را در یک آلبوم قرار دادم، و سپس تمام DVD هایی را که پدرم از نمایشهای مدرسه و تعطیلات خانوادگی درست کرده بود، جمع کردم، آنها را بر اساس تاریخ مرتب کردم و در یک جعبه زیباتر قرار دادم. جعبههای نامهها و کارتهای من از سالهای گذشته بالای دفترچههای خاطرات به این معنی است که من تمام خاطرات دستنویس و بسیار خاص دوران کودکیام را در دسترس دارم.
حالا که مرتب شدهاند، در میان دفتر خاطراتم چند جواهر واقعی پیدا کردهام. یکی از بهترین دوستان دوران کودکیام به ایتالیا آمده بود و ما سعی میکردیم جایی را که در ایتالیا اقامت داشتیم به خاطر بسپاریم. مطمئناً، لورای جوان نام آن مکان را در دفتر خاطرات سفرش ذکر کرده بود. مشتاقانه منتظرم ببینم چه گنجینههای دیگری پیدا میکنم.
https://www.apartmenttherapy.com/pro-organizer-organize-journals-37477700